جستجو
< همه موضوعات

گیاه بادروج

شناخت گیاه بادروج

گیاه بادروج خوشبو ذائقه ‏اش مانند ليمو است و هندوها آن را در ترشيها مخلوط مى‏ كنند.

آن دارو با مزاج سرد شناخته شده است.

اسامی گیاه بادروج :

بادروج معرب بادرو فارسى است و به سريانى جوكاوتبارى حوك خوانند.

بادروج را به عربى: بادروج، بلورج، چوك، البادروج، الحبق الريحانى و الريحان

به فارسى: تره خراسانى،

به يونانى: اوقيمن،

به سانسكريت: ارجك، چهدرتلسى و اسامى ديگر،

به اردو: تلسى جنگلى،

به لاتينى:OCIMUM ALBUM

و به بربرى: بابن تلسى 

به فارسى ريحان كوهى 

انگليسى:ocimum album

بادروج تا 90 سانتى‏متر بلند مى ‏شود و از برگ و گل آن روغن و عطرى خوشبو حاصل مى ‏گردد. بادروج نوعى از انواع رياحين است.

 شکل گیاه بادروج 

بادروج گياهى شبيه ريحان است ولى برگهاى آن ريزتر، ساقه آن مربع شكل، گل آن مايل به سرخى، اسانس آن كمتر از ريحان و تخم آن ريزتر از تخم ريحان و پرورشى است ولى همان طور سياه است. تخم آن را تخم شربتى‏ نامند.

 

بادروج: حبق ريحانى از قصيله خانواده‏labiatate در آسيا و آفريقا مى‏ رويد تا 90 سانتى‏متر بلند مى‏شود. برگ و گل آن روغن و عطر خوشبو مى‏دهد.

برگ آن ريزه و ساق آن مربع توخالى و پر شاخ و در بو كمتر از ريحان، گل آن مائل به سرخى و در مصر ريحان احمر نامند در دو نوع صحرايى و بستانى مى‏باشد.

در بيخ آن خاصيتى نيست. صاحب تحفه نوشته كه ظاهرا تخم شربتى باشد كه از شيراز مى ‏آورند و با شربت قند مى‏ خورند. بهترين گياه آن خوشبو است.

بادروج همان حوك مشهور است. روغن باذروج و روغن مرزنگوش داراى نيروى مشابه هستند لكن باذروج از مرزنگوش ضعيف‏تر است و در آن نيروى مخالف است.

برگش ريزه و ساقش مربع، پرشاخه و كم بوتر از ريحان و گلش مايل به سرخى و در مصر ريحان احمر نامند و برى و بستانى مى ‏باشد و پاييزه است نه بهاره 

از فصيله شغويدla ecalac عشب حوى در بلاد آسيا و افريقيه 90 سانتى‏متر بلند مى‏شود. آن اساس و قليل الشعر و گل آن روغن عطرى و خوشبو دارد.

محل رويش:

بادروج بوته ريحانى از خانواده‏LABIATATE در آسيا و آفريقا مى‏رويد.

 

بادروج و هضم غذا و رفع سل:

امام صادق عليه السلام فرمود: حوك (بادروج) سبزى انبياء است و در آن هشت خاصيت هست:

غذا را هضم مى‏كند، بندها را باز مى‏نمايد،

بوى بد را پاك مى‏ گرداند، برغذا اشتها مى ‏آورد،

راه خون را آسان مى‏سازد، از جذام (پيسى) خاطر جمع مى ‏نمايد.و موقعى كه در درون آدمى برقرار گرديد مرض را از بين مى‏ برد.

ايوب بن نوح از كسى كه بر سفره امام ابى الحسن اول حاضر شده نقل كرده كه آن حضرت بادروج (ريحان كوهى) خواست فرمود: دوست دارم غذا را با آن آغاز نمايم، زيرا آن بندها را باز مى‏ كند و بر غذا اشتها مى ‏آورد و سل را مى ‏برد،

بعد فرمود باكى ندارم از اين كه پس از آن غذا بخورم در حالى كه اول با آن غذا خوردم، زيرا از مرض و ناراحتى نمى ‏ترسم،

راوى گويد: پس از غذا باز برگهايى از آن را مى‏ خورد و بمن نيز مى ‏داد و مى ‏فرمود:

غذا را با آن ختم كن كه غذاى قبلى را هضم مى ‏كند و براى غذاى بعدى اشتها مى ‏آورد و سنگينى را مى‏ برد و بوى بد و غيره را پاك مى‏ گرداند.

بادروج و دفع كرمها:

پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله باذروج را از گياهان بهشت ناميده است.

 شعيرى گفته محبوبترين گياه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله باذروج بود.

حماد بن عيسى گويد: از امام صادق عليه السلام در باره حوك (بادروج) پرسيدند فرمود: آن دوست مردم است سپس فرمود:

«انها تبخّر و الديدان تسرع اليها»

بادروج بخار مى ‏شود و كرمها به‏ سوى آن بسرعت مى ‏آيند.

امام رضا و امام باقر و امام صادق عليهم السلام فرموده ‏اند: باذروج از آن ماست و جرجير از آن بنى اميه است.

على بن ابى طالب عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت مى‏ كند كه فرمود: باذروج سبزى من و سبزى پيامبران پيش از من است و من آن را دوست دارم و مى‏خورم و ريشه آن از بهشت است.

امام صادق عليه السلام فرمود: كاسنى، سبزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله بوده است، بادروج، سبزى امير المومنين عليه السلام و برگ خرفه، سبزى حضرت فاطمه عليها السلام.

احاديث بسيار در تعريف بادروج آمده است، گفته شده: بايد در اول طعام خورده شود، كه قسمتهاى بسته شده بدن را باز مى‏ كند. اشتهاى طعام را زياد مى‏كند، براى سل مفيد است، آروغ را خوشبو مى‏كند،

بدن را از انگلها در امان نگاه مى‏دارد و چون در شكم ساكن شود، همه دردها را زايل مى‏كند.

 

مزاج:

مزاج آن گرم و خشك در درجه اول و در آن رطوبت زيادى است و رطوبت و باد شكم مى‏ آورد و چشم را تاريك مى‏كند.

 

خواص:

آب بادروج چون در چشم چكانيده شود، چشم را روشن مى‏كند

و اگر كسى خون دماغ بشود، مقدار زيادى بادروج را با سركه بياميزد و پاره ‏اى كافور بر آن اضافه كند و فتيله را بدان تر كند و بر بينى بگذارد باعث بند آمدن خون بينى مى‏شود.

اگر آن را بكوبند و برگزيدگى زنبور نهند درد را ساكت مى‏كند. بوئيدن «بادرو» تشنگى را مى‏برد، در معده دير هضم است، زود مى‏گندد، ادرار را از مثانه مى‏راند و طبع را نرم مى‏كند.

و اگر زنى كم شير، از آن بخورد، شير او زياد مى‏شود و زود از پستانش شير مى‏آيد.

بادروج را در مرض سوزاك استعمال مى‏كنند. شستن و تبخير آن براى مرض روماتيسم و فلج مفيد است.

جوشانده تخمهاى آن را به عنوان ملين (براى كار كردن مزاج) استعمال مى‏كنند.

مدتى اين دارو را به طور اشتباه، فرنجمشك شناخته بودند.

هم قابض است و هم مسهل، زيرا خود به خود قابض است، لكن گاهى با خلطى بر مى‏ خورد كه براى بيرون آمدن آمادگى دارد خلط را بيرون مى‏راند كه در اين صورت بايد مسهل باشد، گدازنده رساننده بادزا است.

زود مى‏گذرد و خلط بد و سودايى به وجود مى‏آورد، تخم بادروج داروى سودا است.

بولس گويد: سيسنبر بدل اوست در ادويه و آن را به لغت يونانى قيمونوادس گويند و معنى آن چنان باشد يعنى نباتى كه منظر او به بادروج مشابهت دارد.

محلل اورام،

مفرح و مقوى قلب،

مدر بول و حيض.

براى تحليل ورم برگها را ساييده بر بدن مى‏مالند.

در ادرار حيض جوشانده برگش را مى ‏دهند.

در درد گوش آب برگش را مى‏ چكانند.

در ضعف قلب و خفقان تخم بادروج را در شربت ريخته مى‏ خوردند. بادروج را در هند قديم بابرى گويند.

 

 

بادروج گرم در درجه اول تا دوم و خشك در درجه اول اولى و با رطوبت فضليه، قابض و اسهال خلط مستعد است.

خلط فاسد را آماده دفع مى‏ كند و محلل و نفخ است

و مفرح و مقوى دل و قوت شامه و فم معده و ملين 

مدر بول و حيض

معرق و محلل اورام 

رافع انشقاق وجهت خفقان و غشى سختى نفس و ضعف جگر و سرد وسده طحال و شكننده و دافع سنگ مثانه ضماد آن با پوست جو و روغن گل و سركه جهت اورام و ورم پستان 

ضماد آن تنها جهت گزيدن عقرب و زنبور و مارهاى بزرگ و بر پستان جهت تحليل اورام آن مفيد است.

قطور عصاره آن جهت جلاى بصر و دمعه و خائيدن آن جهت رفع كندى دندان و زوال و رطوبات عوارض سينه و شش مفيد است.

مقدار خوراك:

تخم شربتى از 5 الى هفت گرم، برگش از 7 تا 10 گرم.

بدلش:

خرفه و سركه،

نفع خاص: مقوى معده و نيز طلاى آن براى گزيدگى عقرب نافع است.

 

منابع : 

1 – بستان المفردات، ص 97؛ مخزن المفردات، ص 123.

2- محيط اعظم، ص 246.

3 – صيدنه، ج دوم، ص 770.

4- فارماكوگرافيا، ج 3، ص 85.

5- قانون در طب، بوعلى سينا، ص 96.

6- مكارم الاخلاق، ص 205.

7- محاسن، ص 513؛ قرب الاسناد، ص 99، ط نجف.

8- حلية المتقين، ص 59.

9- معارف گياهى، ج 1، ص 91.

10- لاثانى لغات الادويه، ص 74.

11 لسان العرب، ص 44.

12 – محيط اعظم، ج 1، ص 246؛ قرابادين كبير، ص 102.

 

Previous گیاه پای گرگ
Next گیاه بادآورد
یک پاسخ بنویسید
فهرست موضوعی مقاله